سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس