صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
«صبح نزدیک است» پیغامی چنین آورده بود
قاصدی که آسمان را بر زمین آورده بود
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
میرود از آن سَرِ دنیا خبر میآورد
شعر در وصف تو باشد بال در میآورد
هر آب که جاری اَست چون خون سرخ است
هر شاخه که سبز بود، اکنون سرخ است