ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است
این آخرین شبانۀ آرام زینب است
خوش است لالۀ آغاز سررسید شدن
شهید اول صدسالۀ جدید شدن
از بلبلان هماره پیام تو را شنید
گل، جامه چاک کرد، چو نام تو را شنید
زندان تیره از نفسش روشنا شده
صد یاکریم گاه قنوتش رها شده
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت