همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر