سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است