آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است