سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم