بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟