به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود