ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود