عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود