میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت