هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش