با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا