ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت