خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا