بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من