سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم