رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی