من به غمهای تو محتاجتر از لبخندم
من به این ناله به این اشک، ارادتمندم
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت
هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد
کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد
نور با آینه وقتی متقابل باشد
ذره کوچکتر از آن است که حائل باشد
شده نزدیکتر از قبل، شهادت به علی
اقتدا کرده به همراه جماعت به علی
چهره انگار... نه، انکار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهرۀ عبدالله است؟
کیست او؟ نیست کسی در دو جهان مانندش
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش