میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست