از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست