این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود