از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم