لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم