چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است