چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم