رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
صبوری به پای تو سر میگذارد
غمت داغها بر جگر میگذارد
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟