به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید