مدینه! بی تو شب من سحر نمیگردد
شب فراق، از این تیرهتر نمیگردد
دلا بکوش که با عشق آشنات کنند
چو عاشقان به غم دوست مبتلات کنند
سلام! آمدهام تا به من، امان بدهید
دلی به روشنی رنگ آسمان بدهید
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
بهار آمد و بر روی گل تبسم كرد
شكوه وا شدن غنچه را تجسم كرد