مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند