ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد