پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را