ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد