صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
ما را دلیست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم