و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده