ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو