لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو