ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام