ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما