گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود