در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد