غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما