سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما