ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما