تا نگردیدهست خورشید قیامت آشکار
مشتِ آبی زن به روی خود، ز چشمِ اشکبار
با ریگهای رهگذر باد
در خیمههای خسته بخوانید
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما