ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی