سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما