شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما