تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست